همیشه یه خاطراتی هست که وقتی بهشون فکر میکنی باصدای بلند میگی: وای من چقدر خر بودم!
بـه چـه نـگـاه ميـکـنــي؟
تـو کـه انـتـخــابــت را کــرده اي،
فــاحـشــه کسی نـيــسـت کـه تــن مـيــفروشـد،
فـاحـشــه تـويــي کـه يـکـي را در آغـوش داري،
ديـگــري را زيـر سـر و خـاطــرات ديـگــري را در قـلــب...!
وَقــــــْــتے گــَـنــــْـد زَבےْ بہ زنــْـــدِگــــِے طــــَــرفْ ،
حَـבاقـــْـــل وَقـــْــتِ رَفــــْــتَـטּ ،
בَهــــنِتو بــــِــــبنْد ،
نَگــــُــو قِسمَــــــتْ نَشــُــــــــــــــد!!!!
شبیه آن سرباز خسته ای که هر بار
لوله ی تفنگش را می گذاشت زیر چانه اش
و تا چشمانش را می بست...
از صدای بال زدن پروانه ای که می نشست روی لوله ی تفنگ
چشمانش را باز میکرد....
دوباره بر می گشت به زندگی ...
هر بار که رفتم از دوست داشتنت دست بردارم
هوا ابری شد
باران گرفت...
راست میگفت
من در حدش نبودم
در حدش اونایی بودن
که امروز با خودش بودن
فرداش با رفیقاش هه..
راست میگفت من در حدش نبودم در حدش اونایی بودن که امروز با خودش بودن فرداش با رفیقاش هه..
چرا هنوز فکرمی کنی که در دلم جای داری !؟
هیچ ماهی در تنگ شکسته جایی ندارد . . .
ترسناکند رابطه هایی که به خاطر فرار از تنهایی شکل می گیرند ، رابطه هایی که آخرش چیزی نمی ماند به جز تنهایی عمیق تر و یک مشت حس آزار دهنده تر از قبل در درون آدمها....
رفیق است دیگر....
خنجرش را ازپشت می زند و می گوید نشناختم....!!
با ڪسے ڪـہ خَـــــرہ بحـث✖ نڪـن...
↩ سوارش شو پیـتـیـڪو پـیتیــڪو ڪن... والـــــــا....!!!
هیس دخترها فریاد نمیزنند!! آره درسته...
دخترها همیشه گریه هاشون بیصدابوده، حالا چرابایدفریادبزنن؟
همیشه شکستنه غرورشون بیصدابوده، چراباید فریادبزنن؟
هیس دختر ها فریاد نمیزنند!
هیس دخترها بلند نمیخندند!
هیس دخترها حقی ندارند!
هیس دخترها باید ارام زندگی کنند
! هیس دخترها باید درد را تحمل کنند!
هیس دخترها باید بسوزندو بسازند!
هیس دخترها باید ظلم و حرف زور را قبول کنند!
"فقط به جرم دختر بودنشون!!"
هیس دخترها باید تحمل کنند و اعتراض نکنند
هیس دخترها حتی حق اینو ندارن که عکسشون روی اگهیه ترحیمشون چاپ بشه!
هیس دخترها باید ارام بمیرند! هیس دخترها فریاد نمی زنند!!
و این داستان ادامه خواهد داشت ...
نـــَــﮧ.... !
الــآن نـَــﮧ... !
فـِـعلا دورت شُلوغــِـﮧ.... !
تَنهــآت كـــﮧ گـُـذاشتـَـטּ....
یـــآد ِ مـَـטּ مے اُفتے....
اونوَقت دیگـِــﮧ شَرمنده
چون احتـِمالا
مـَــטּ دیگـــِــﮧ تَنهـــآ نیستـَـم ! !
دلــــم گرفتــه…
از همــه ی بــی تفاوتــی ها…
از همــه فـــراموشی ها…
از همه بــی اعتمــادی ها ...
کــاش معلــمی بود و انشـایی مــی خواســت…
"روزگــار خود را چگونــه مــی گذرانید"؟؟؟
به بعضیام بایس گفت: عــــزیــزم لاس مـــیــــزنــــی ؟؟!
با نــــــون بــــزن ســــیـــر شــــی …
هیس! ساکت!!! آهسته بروید! آهسته بیایید! اینجا وجدان ها همه خوابند…!
♥
♥
♥
♥
سلامتی اون رفیقـی که مجازیهــ
امــّــــا
یه جوری برات سنگ صبوره
که هیچکدوم از رفیقای واقــعیـتـــ
به گرد پاش هم نمی رسن ...!
ﺑــﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑـﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ :
ﻓﻠﺴﻔﮥ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﻣــﺜﻞِ ﺳــﺲ ﺧــﺮﺳﯽ ﻣــَـﻬﺮﺍﻣـﻪ !
ﻓﻘﻂ ﺑﻠﺪﯼ ﺗـِـﺮﺗـِـﺮ ﮐﻨﯽ؛ﺑــﺪﻭﻥ ﺑــﺎﺯﺩﻫـﯽ !..
بعضی وقتا دوست داری عشقت کنارت باشه …
محکم بغلت کنه و بذاره که ب تمام وجودت اشک بریزی بعد اروم توگوشت بگه ” دیوونه من که باهاتم”
به بعضيا بايد كفت:
اينجا كه تو داري ليس ميزني...
ما قبلا تف كرديم...
به بعضیا هم باید گفت:
هی تو ببین منو
جای خالیتو یه چیز پر میکنه
اونم ته دیگ ماکارونی!!
به بعضـــیا بایــــــد گفــــــــت • در جـریـاךּ بـاش!
اگـﮧ تو روت خندیدم بـﮧ خاطر این بود کـﮧ ؛
ךּـخواستم تو روتــ بالا بیارم ! :|
◘بعضــــــــــیا نابـَــــــــن◘
♥تو فاز لاوَنــ♥
•مهم نیــــــــــ ـ ـــس باو بذا بِخوابَن..
بعضیــــــام مث ما شبـــا تنهـــــــــــایی○○
◘واسه خودشــــــــون میــــخونن لالایـــــــــی..
بعضیــــــام خوردن شکستــــ عشقی♥
نَدارن دیگه هیچ حســــــــــــــی و عشقیٍ!!
مَــــــــــــــــــــن ☻
یــــــــــــــــــــه آدم تــــــــــــــخس♠
بــــــــا
یه عالمــــــــه بُغـــــــض
منو♦هیشکی؛هیچی؛اینـــــجا آدمـ نَکَــــــــرد
مــــــَن بَـــــدَم؛پس اصــــــن با من نگرد♣
اونـی کـه روت غـیرّت نـداره.. روشـن فـکر نـیست...
تـو بـراش "مـهم" نیـستی.!
به بعضیام باید گفت:
.
.
.
.
روسَری واسه پوشونده سَرِ
.
.
.
نه واسه چراغونیِ سَرِ مِناره...
ب بعضیام باس گفت همونقدر ک فک میکنی حالیته و میفهمی,همونقدر نفهم و هالویی!!!!
واااالا!بعضی همچین ادعای اینشتین بودن دارن ک!!!!
روزهای اول ک بهش میگفتم "دیوونه"میگفت اره دیوونتم ولی بعد ها ک بهش
میگفتم دیوونه میگفت اره دیوونم ک با تو موندم!